مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روی خاک افتاده بودم، نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشـهـد أَنَّ عـلی تا گـفـت در گـوشم پـدر گریه کردم، جای لا لایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم و با یا علی پا میشدم لحظۀ بر خاستن از او توان میخواستم آن یـتـیـم کـوفـیام که از زمان کـودکی از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم عشق او از هر دوعالم بینیازم کرد و حیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پُــر تـوقـع نـیـسـتـم اما نـمـیدانـم چــرا برترین گنج خدا را در جهان میخواستم شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیرمومنان میخواستم |